و روزهایی که میگذرد...

و روزهایی که میگذرد...

ava
و روزهایی که میگذرد...

خواستم نصفه شبی یه چیزی بگم بهت!
من برای ‌تک خنده ی آرومت وقتی هیجان‌زده میشی
برای دونه‌دونه‌ مژه‌هات
برای روزایی که حس خوبی به خودت داری
برای وقتایی که بهترین لباستو میپوشی
برای رؤیاهات که آرزوی منه
برای قرمزی‌ چشات وقتی بیخوابی میکشی و برای احوالت میجنگی
برای دستات که رو زانوهات میذاری و برای بار صدهزارم پامیشی
برای تک‌تک قدمایی که برمیداری حتی به اشتباه
کنارتم
کنارتم و کیف میکنم
کنارتم و هواتو دارم
کنارتم حتی اگه به زبون نیارم
باید بگم آخیشِ تو آخیش منه
باید بگم
من کنارتم و حواسم بهته



تاريخ : چهارشنبه هفتم شهریور ۱۴۰۳ | 23:23 | نویسنده : ava |
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By Slide Skin:.